شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
حسین جان
از زخم ها اصلا خیالی در سرم نیست
اما تو و تنهایی ات در باورم نیست
در کوچه ی تنهایی ام با دست بسته
با قلب خونین غیر ذکر حیدرم نیست
این آخرین لحظه فقط یاد تو هستم
تا ساعتی دیگر سری در پیکرم نیست
دارم برایت اشک می ریزم که اینجا
از آن همه، امروز یک تن یاورم نیست
شکر خدا در کوفه ی نامرد، تنهام
از خانواده هیچ کس دور و برم نیست
شکر خدا وقتی که دندانم شکسته
شاهد به دندان شکسته خواهرم نیست
شکر خدا امروز چشم ساربانی
تا آخرین لحظه پی انگشترم نیست
اینجا اگر چه زخم ها خوردم ولیکن
دست سیاهی در کمین دخترم نیست
حسن کردی