شعر شهادت حضرت رقيه (س)

یا رقیه(س)

دارم به لب ثنای شما تا که جان بود
مدح شما کنم به خدا تا توان بود
ای منتهای آرزوی عارفان شما
رسمت بپاست تا که بپا این جهان بود
باشد شکسته آن دهنی را که گفته نیست
عشق تو مثل خون به رگ ما روان بود
ما را چکار با غم بیش و کم زمان
وقتی که کار ما همه در دستتان بود
ای دختر حسین نوه ی حضرت علی
در تو تمام حضرت زهرا عیان بود

مجلس گرفته ایم برای شما بیا
ای جان ما همه به فدای شما بیا

هستی سه ساله و همه دلها فدای تو
ای جان و مال و زندگی ما برای تو
ای چشمه سار مهر کران تا کرانه ها
آری صفا گرفته جهان از صفای تو
خون خداست در رگ تو موج می زند
بیچاره آنکسی که نداند بهای تو
من سرسپرده ام به شما کن عنایتی
تا خون خویش را بفشانم به پای تو
آری دلم گرفته از این روزگار خویش
دارم به سر به حضرت زهرا هوای تو
سینه کبود ودست کبودو دوچشم خون
اینها مدال نوکری ام در عزای تو

مجلس گرفته ایم برای شما بیا
ای جان ما همه به فدای شما بیا

آری شنیده ام چه بلاها کشیده ای
ای دختر حسین جفاها کشیده ای
این تازیانه ها نفست را بریده است
وقتی که در بغل سربابا کشیده ای
بار تمام غصه ی کرببلا به دوش
وقتی که عمه نیست توتنها کشیده ای
شلاق و سیلی و کتک و تازیانه را
باور نمی کنم که به یکجا کشیده ای
شبها گرسنه خفته و باعمه جان خویش
ناله زدی و تیغ ز پاها کشیده ای
بادیدن پدر و یکی بوسه از لبش
خطی به روی غصه و غمها کشیده ای

مجلس گرفته ایم برای شما بیا
ای جان ما به فدای شما بیا

 میلاد یعقوبی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا