حسین من
رو کرده ام سوی تو با چشمان گریان
بهر امیدی آمدم ای خوب خوبان
با حال زارم زیر لب گویم حسین جان
از این گدای بی وفا رو برنگردان
بی سرپناهم یک نگاهم کن دوباره
غرق گناهم روبه راهم کن دوباره
آغوش خود را وا کن و من را بغل کن
ای مهربانم , کام تلخم را عسل کن
هرچه بدی کردم تو به خوبی بدل کن
اصلا تمام مشکلاتم را تو حل کن
من را نسیم پرچم تو زنده کرده
اصلا دلم را ماتم تو زنده کرده
دنبال درمان گشتم و اینجا رسیدم
جز خیمه ی تو سرپناهی را ندیدم
از نفسم و از عالم و آدم بریدم
با روسیاهی آمدم کن روسفیدم
در روضه ات خیلی به فکر توشه هستم
بیتابم و در حسرت شش گوشه هستم
این اربعین پایان بده درد و غمم را
دیگر بده آقا به من اذن حرم را
رخصت بده بر دوش خود گیرم علم را
با یاد تو بردارم آقا هر قدم را
من خاکپای زائران اربعینم
از روضه ی گودال تو خیلی حزینم
سخت است گفتن از تن و موی سر تو
بر روی تل از حال رفته خواهر تو
دیگر نمیگویم چه شد انگشتر تو
بر زیر لب گوید بُنیّ یا بُنیّ مادر تو
افتاده ای در گوشه ی گودال بیحال
ای وای بر من پیکر تو گشته پامال
روح الله پیدائی