خونی شده بال و پرت ای همسر زهرا
فرق تو شکسته ست شبیه پر زهرا
تشبیه عجیبی ست مراعات قریبی ست
سجاده ی خونی تو و بستر زهرا
امروز سرت تیغ نمیخورد ، اگر که…
دیروز نمیخورد به آن در سر زهرا
داغ جگرت روضه ی مکشوف مدینه ست
از آتش و از شعله و از معجر زهرا
یک زخم تو را از نفس انداخت سه روزه
ای وای! نود روز چه شد پیکر زهرا
اما نمک روضه حسین است یقینا
چشم تر تو شاهد و چشم تر زهرا
ای شمر! تو بیرون برو از مقتل آقا
بیرون برو ای فتنه ز دور و بر زهرا
بالای همان تل بنشین یا برو خیمه
گودال شلوغ است … نیا دختر زهرا
علیرضا وفایی خیال