هم درد و دل دارم برایت بیش از اینها
هم با تو هستم پا به پایت بیش از اینها
من محرم تو بودم و تو محرم من
پس بوده زهرا آشنایت بیش از اینها
راضی ندارم پیش من شرمنده باشی
با جان خریدارم بلایت بیش از اینها
سخت است،اما چاره جز رفتن ندارم
با اینکه هستم مبتلایت بیش از اینها
قرآن بخوان حتی پس از این بر مزارم
چون خو گرفتم با صدایت بیش از اینها
من از خدایت صبر میخواهم برایت
من هم که محتاج دعایت بیش از اینها
بگذار یک بار دگر دورت بگردم
چون دوستت دارد خدایت بیش از اینها
این کمترین کار است،جان دادن برایت
ای کاش میشد،شد فدایت بیش از اینها
محسن صرامی