تیر است نشسته بر بدنش … نه یکی دو تا
زخمی ست جای جای تنش… نه یکی دو تا
بی وقفه سوی صورت او سنگ می زدند
شاید رها کند سخنش… نه یکی دو تا
گریه کنان خواهر او لطمه می زند
هنگام دست و پا زدنش … نه یکی دو تا
در زیر چکمه بود به فکر مخدرات…
آورده بود از وطنش… نه یکی دو تا
آورده اند هجوم به گودال فتلگاه
غارت کنند پیرهنش … نه یکی دو تا
وقت غروب و غارت اهل حرم زدند
با کعب نی به یاسمنش … نه یکی دو تا
علیرضا خاکساری