شرح اعطینا
واژه واژه به رقص آمده شعر
سر کشیده پیاله ای صهبا
قلم افتاد در هیاهوی
شعف و شور عالم بالا
مستی انگار کار دستش داد
ساخته قالب جدیدی را
باز شعر و غزل بهانه شده
سخن از یار عاشقانه شده
بویی از سمت یار آوردی
خوش خبر باشی ای نسیم صبا
بوی شهر میدنه بوی بهشت
بویی از کوثر و عفاف و حیا
ای سکینه خبر, تو را آمد
یکی یک دانه خواهر دنیا
همه ی عشق در ظهور آمد
دختری از تبار نور آمد
در نگاه های پاک چشمانش
بنویسید شرح << اعطینا>>
همگی متفق شدند که با
فاطمه (س) مو نمیزند اصلا
تا به زیر عبای بابا رفت
زنده شد خاطرات سبز کسا
بین خانه قدم زدنهایش
چقدر برده دل ز بابایش
با همان دستهاش وقت غروب
جانماز حسین (ع) میشد وا
و گذشت از عدد مریدان
استخاره گرفتنش گویا
حرمش قبله ی خود عرش است
میزبان فرشته های خدا
این همان است این ملیکه ی عشق
تکیه داده ست بر اریکه ی عشق
پا برهنه دوید آب به دست
سوی گودی قتلگاه چرا ؟
آه حتما شنیده وقت وادع
بوده لب تشنه بی گمان بابا
هر قدر که نفس امان میداد
می خروشید در دل صحرا
عمه گفتش پدر سفر رفته
خواب بودی و بی خبر رفته
از ثمرهای هق هقش این بس
نهضت کربلاست پابرجا
بین آن هلهله نمودن ها
که صدایی نمیرسد به صدا
پرچم عشق را به دست گرفت
با همان ناله های << یا ابتا >>
” زجر ” را زجر بی امان میداد
چشم غره تا که نشان میداد
کاروان سمت شام می آمد
دخترک بود و درد آبله ها
تازیانه کمک نمود اگر
بی عصا ایستاد بر روی پا
هجر آمد قرار از کف برد
سینه در التهاب واویلا
پلک بر هم نهاد و پر زد و رفت
به سرش جذبه ی سفر زد و رفت
توحید شالچیان ناظر