شعر گودال قتلگاهشعر محرم و صفر
شعر روضه امام حسین (ع)
میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین
غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین
هنوز لحظه ی افتادن تو یادم هست
جدال بر سر پیراهن تو یادم هست
همینکه سنگ تراشیده خورد بر سر تو
تو ضعف کردی و ناله کشید خواهر تو
تن تو پیش نگاهم بدون رخت شد و
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شد و
به جای آب و غذا غصه ی تورا خوردم
محله ی خودمان سنگ بی هوا خوردم
به صبر امر نمودی اگر خموش شدم
سوار مرکب بی پرده و چموش شدم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
به زخم قلب عزادار من نمک میزد
حسین چشم تو روشن مرا کتک میزد……..
رضا قربانی