شعر شهادت اهل بيت (ع)شعر شهادت حضرت زهرا (س)
شعر روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س)
دخترت گریه می کند حالا
رویِ دستش سه تا کفن مانده
بینِ این بقچه ای که وا کرده
سه کفن با دو پیرهن مانده
با نفسهای آخرت گفتی
این کفنها برای خانه ی ماست
پدر و مادر و حسن اما
پیرهن ها برای کرببلاست
اولین پیرهن که میبینی
این که کوچکتر است دخترکم
قسمتِ محسنم نشد اما
به تنِ اصغر است دخترکم
هدیه کن بر رُباب و در بغلش
نوه ام را ببوس اصغر را
دومی هم برای بی کفن است
به تنش تا که کرد , خنجر را
بوسه ای زن به گودی زیرش
قبلِ تیغ و سنان و سر نیزه
قبل از آن ساعتی که درگودال
می زند نانجیب بر نیزه
بعدِ غارت حرامیان را دید
تبر و دشنه تیز می کردند
با لباسی که از تنش کندند
تیغشان را تمیز می کردند
دید حتی لباس اصغر نیست
نخ قنداقه هم به غارت رفت
وای دستِ رباب را بستند
بینِ نا محرمان اسارت رفت
حسن لطفی