به نام سوره ی کوثر به عصمت مادر
به نام زینب کبری , شکوه سر تا سر
شروع شد غم کوچه , درست آنجا که…
شکست هیبت مردی به سختی حیدر
شکست قامت آن کوه پر صلابت تا…
صدای همسرش آمد , ز آستانه ی در
صدای له شدن غنچه ای به گوش آمد
صدای مادر خسته , کبوتری مضطر
یکی نگفت که نامرد بی حیا بس کن
صدا بلند مکن در حریم پیغمبر
مزن لگد به در خانه ی رسول الله
مکن تو غنچه ی نشکفته را چنین پرپر
به قدر کافی از این قافله عقب ماندی
دگر عذاب خودت را مکن از این بدتر
حریم خانه ی حیدر که جای هرکس نیست
حریف شیر ولایت , شغال و کرکس نیست
پوریا باقری