لب تشنه ی وصلیم و سیرابه سرابیم
در دو پیاله شب به شب غرق شرابیم
در میکده تا نوکری کردیم دیدیم
پیش سلاطین جهان عالیجنابیم
بیرون برای خود کسی هستیم, اما
اینجا غلام نوکران بوترابیم
این چرخ میچرخد چه باشیم و نباشیم
او لطف کرده ما اگر پا به رکابیم
از کشتیِّ کرب و بلایش جا بمانیم
تا خرخره غرق گناه و منجلابیم
شکرخدا با دوستانم هر دوشنبه
در این عزاخانه عزادار ربابیم
شام غریبان حرمله او را زد و گفت
بس کن نخوان لالا نمیبینی که خوابیم؟!
رضا قربانی