حماسه فکر می کنم به ذوالفقار می رسم
من از شکوه چشم تو به اقتدار می رسم
به با نگاه کشتنت، به مرده زنده کردنت
به فلسفه، به معجزه ، به اختیار می رسم
به پرتوی جلال تو همینکه خیره می شوم
به خودشناسی ام، به معنی غبار می رسم
دوباره در هوای تو ، به سر در سرای تو
شبیه ذره ای که کرده استتار می رسم
مقابل مقام تو که بی نیاز مطلقی
فرو به فقر می روم به آن دیار می رسم
مرا که کشته ی توام به غمزه قبض روح کن
در آرزوی وصل تو به احتضار می رسم
نخ میان ما دوتا ، طناب دار هم شود
به مرگ راضی ام اگر سر قرار می رسم
ناصر دودانگه