عالی جناب
عالی جناب عرصه ی جنگ و ظفر علی ست
سامان دهنده ی همه ی خیر و شر علی ست
در جنگ تن به تن شده صاحب اثر علی ست
نور رخش به معرکه ها چون تبر علی ست
پیروزی اش برای خدا هم ثمر علی ست
نبض تمام معرکه در دست حیدر است
دستش ستون عرش خداوند اکبر است
او حافظ سلامت جان پیمبر است
با اینچنین شجاعت و مردی چه محشر است
بهر نبی به معرکه سینه سپر علی ست
عالم بدون او همه معلول می شود
دنیا بدون او دَرِ سلول می شود
خوب و بَدِ زمانه که محلول می شود
پس سرنوشتمان همه مجهول می شود
تأیین کننده ی بَد و خوب بشر علی ست
خیبر هماره محو خروش نگاه اوست
دنیا نگاره ای زِ همه جلوه گاه اوست
کعبه به اذن صاحب خود در پناه اوست
نابودی جهان همه بسته به آه اوست
در آسمان سرآمد شمس و قمر علی ست
آوای قدسیان همه آوای یا علی
پر می کشد دلِ شده آواره تا علی
پا تا به سر علی شده سر تا به پا علی
پیدا شود مسیر هر آباده با علی
چون رهنمای جاده و کوی وگذر علی ست
گفتم علی و این دل من بی اراده شد
از جسم و جان من غم دنیا ستاده شد
بر ما مقام نوکریش تا که داده شد
روز جزا عبورِ صراطم چه ساده شد
در آن سرا شفیع دو چشمان تر علی ست
دریا تمام شوری اش از شور مرتضی ست
عقبی مقدس است و چنان طور مرتضی ست
صحرا به وسعت دل رنجور مرتضی ست
زهرا اسیر جلوه ای از نور مرتضی ست
طاها هماره گفته شَه معتبر علی ست
ما شیعه ی علی و مسلمان زینبیم
در پای درس و مکتب قرآن زینبیم
لطف علی بُوَد که سر خان زینبیم
مست دم حسین و حسن جان زینبیم
تنها برای زینب کبری پدر علی ست
او تا همیشه عاشق دلجوی فاطمه ست
او بی قرار لطمه ی پهلوی فاطمه ست
او زیر دین سینه و بازوی فاطمه ست
او بی شکیب سیلی و ابروی فاطمه ست
دوم قتیل قصه ی دیوار و در علی ست
دستش که بسته شد دل او را محک زدند
با تازیانه همسر او را کتک زدند
در بین کوچه زخم حسن را نمک زدند
شیشه ی عمر فاطمه را هم ترک زدند
آنکه زِ داغ فاطمه شد خون جگر علی ست
مجتبی دسترنج “ملتمس”