عزیز زهرا
ای جان مسیح را مسیحا!
خیرالمثل خدای اعلی
یک جلوه ی عزت تو امروز
صد جلوه ی عزت تو فردا
خادم به تو انبیا یکایک
زائر به تو ایزد تعالی
هر دل به ولای تو مبارک
هر خانه به نور تو معلی
از خون بشود نماز باطل
از خون تو شد نماز احیا
اسلام محمد و علی شد
با خون گلوت مهر و امضا
دستی که ز تو جداست مسکین
دستی که گدای توست دارا
هر غصه کند فسرده مارا
غیر از غم تو که ساخت بر ما
سینه زن تو عزیز زینب
گریه کن تو عزیز زهرا
جز گریه برای غربت تو
خیری بخدا نداشت دنیا
هرخاک حرام باد مارا
جز تربت کربلات آقا
چیزی که نمانده تا محرم..
یک کرببلا ببر تو ما را!
لبهای تو تشنه ی فرات و..
لب تشنه ی تو هزار دریا
ای وای درآن غروب دلگیر
با خواهر تو نشد مدارا
بانوی قبیله را کشاندند
اوباش میان جنگ و دعوا
آن دیده ی خون گرفته تو
خیره طرف خیام زنها
آنقدر سنان فرود آمد
تا رفت تنت به نیزه بالا
خنجر ز تو میگرفت اجازه
گفتی که ببُر! برید درجا..
سید پوریا هاشمی