شعر شهادت حضرت زهرا (س)
علی مظلوم
بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را
که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را
لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که
به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را
شب تشییع زهرا در سکوت کوچه های شهر
علی میبُرد روی شانه اش عرش معظم را
علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب میگفت
از امشب میکِشم من انتظار ابن ملجم را
به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش
ز قلبش شُست با اشکش خوشی های مجسم را
شتاب دست سنگین را فقط مقداد می فهمد
چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را
تمام نخل ها هستند هر شب شاهد اینکه
علی در چاه میریزد تمام درد عالم را
زنش را عده ای نامرد کوبیدند بر دیوار
به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را
همانکه همسرش را زد به طعنه سر سلامت
و با تسلیت خود زنده کرد آنروزِ ماتم را
گروه شعر یا مظلوم