شعر شهادت امام هادی (ع)

قسمت

هرکه یکجور قسمتی دارد

سامرایتوغربتی دارد

خوش بهحال کسی که نوکر توست

واقعاچهسعادتی دارد!

راستی شهرسامرای شما

چند تا بچههیئتی دارد؟

یاکهدوروبرحریم شما

مردمانولایتی دارد؟

دل مندورصحن وایوانت

باز میلزیارتی دارد

اعتقاد مناست باآن حال

حرم توچههیبتی دارد

باوجودیکه خاکی است اما

این زیارتچه لذتی دارد

دشمن تواگر که می دانست

باتوبودنچه عزتی دارد…

 

تاابدمبتلای تو می شد

خادمسامرای تو می شد

 

مرد آناست باورت کرده

خویشرابنده ی درت کرده

دستهایخدا ملائک را

 روی گنبد کبوترت کرده

پرچمتتاهمیشه پابرجاست

بادعاییکه مادرت کرده

جلوه ایاز رخت شده خورشید

حقتوراذره پرورت کرده

دست حقمعجزات عیسی را

رزق وروزینوکرت کرده

به زمینخورده است وپانشده

هرکهتوهین به محضرت کرده

بشکنددستهایآنکس که

چون گلیاس پرپرت کرده

من بمیرمکه بین بزم شراب

خون بهقلب مطهرت کرده

 

روضهات تاکجاکشانده مرا

پایتشت طلاکشانده مرا

 

دور تشتطلا چه غوغا بود

داخل تشترأس آقابود

دختری درکنار عمه خود

دیدگانششبیه دریابود

چشمهایکبوترانه او

خیرهدرچشمهای بابا بود

چقدرصورتکبودی داشت

جرمش اینبود شکل زهرا بود

بسکه بینمسیر افتاده

بدنشپرزخار صحرا بود

بوی یاسمدینه می آمد

مادرش همیقین درآنجابود

گرچهبستند دست زینب را

پرچم اوهنوز بالا بود

خیزران همدلش به درد آمد

روی لبهاکه واحسینا بود

قاری نیزهها که قرآن خواند

چشمها غرقدر تماشا بود

 

تا بهلبهاش خیزران می خورد

رعدوبرقیدر آسمان می خورد

مهدی نظری

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا