شعر شهادت امام سجاد (ع)

قسمت این بود

قسمتاین بود بال و پر نزنی

مردبیمار خیمه ها باشی

حکمتاین بود روی نی نروی

راویرنج نینوا باشی

چقدرگریه کردی آقاجان!

مژههایت به زحمت افتادند

قمریقطعه قطعه را دیدی

نالههایت به لکنت افتادند

 

سربریدند پیش چشمانت

دشتیاز لاله و اقاقی را

پسگرفتید از یزید آخر

علمبا شکوه ساقی را!؟

 

کربلاخاطرات تلخی داشت

ساربانرا نمی بری از یاد

تاقیامِ قیامت آقاجان

خیزرانرا نمی بری از یاد

 

خوناین باغ, گردنِ پاییز

یاسهمرنگ ارغوان می شد

چهخبر بود دورِ طشت طلا

عمهات داشت نصفِ جان می شد

 

کاشمادر, تو را نمی زایید!

گلهاز دستِ زندگی داری

دیدنآب, آتشت می زد

دلخونی ز تشنگی داری

 

تانگاهت به دشنه ای می خورد

جگرتدرد می گرفت آقا

تاجوانی رشید می دیدی

کمرتدرد می گرفت آقا

 

جملشام پیشِ رویت بود

خطبهات تیغ ذوالفقارت بود

“السلامعلیک یا عطشان”

ذکرلب های روضه دارت بود

 

پدرتخواند از سر نیزه

تاببینند اهل قرآنید

عاقبتکاخ شام ثابت ک

رد

کهشما مردمی مسلمانید!

 

سوختعمامه ات, بمیرم من

سوختنارثِ مادری شماست

گرچه در بندی از تو می ترسند

علتشخویِ حیدری شماست

 

خونخورشید در رگت جاری

ازبنی هاشمی, یلی هستی

دستهای تو را به هم بستند

هرچه باشد تو هم علی هستی

 

کاشمی مُردم و نمی خواندم

سربازارها تو را بردند

نیزهداران عبای دوشت را

جایسوغات کربلا بردند

 وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. شخصی می گوید به امام صادق (ع) گفتم : چه چیز در وصیت لقمان بود؟ فرمودند : اموری عجیب، و عجیب تر از همه این بود که " بترس از خدای عزوجل ، ترسی که اگر نیکی جن و انس را آورده باشی عذابت کند و امید به خدا داشته باش ، امیدی که اگر گناهان جن و انس را آورده باشی تو را رحم کند ."

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا