کلیم الله
منآن زاغم کهمانند کبوتر زندگی کردم
از آنچه انتظارم بوده بهتر زندگی کردم
منمآنبوتهیخاریکه از بخت بلندِ خود
کنار کوچهی زهرا و حیدر زندگی کردم
نه دنبال مُرادی رفتهام نه در پی پیری
خدا را شکر پایِدرسِقنبر زندگی کردم
منآنهیچمکهدر مُلکِ خدایِ مهربانیها
اجازهداشتم در سِلکِنوکر زندگی کردم
چهمیگویندواعظهایشهرازجنّتالمأوی؟
برایمنکهعُمریپُشتایندرزندگی کردم
اگر قُم آشیان آل پیغمبر بُوَد؛عُمریست
کنار خانهیموسیبنجعفر زندگی کردم
از اینجا با تمام فرقهها رویسخن دارم
کجا دارند مثلِاین امامیرا کهمن دارم ؟
————————————————
چهموسایی!کهمیباشدکلیمُ الله حیرانش
چهمولایی!که میگردد ذبیحُ الله قربانش
چهمیفهمم ! کهوجهالله میخوانند رویش را
چهمیگویم!بهوصفآنکهمدحشکردهیزدانش
بنازم آن امامی را که طبق قول معصومین
خداتعریفازاو کردهست دریک ثُلث قرآنش
خلیلالله؛ اگر آتش بر او برداً سلاما شد
امامی را که من دارم بُوَد زندان گلستانش
تمام خاندان و دودمان و دوستان من
فدای گردِ خاکِ پایِ زوّار رضا جانش
بنازم زائر صحنوسرایت را که در رُتبه
خدا با زائر کرببلا کرده ست یکسانش
تو اصلِکاظمینَالغَیظوعافینَعَنِالنّاسی
توصدها مرتبه بابالحوائجتر از عبّاسی
————————————————
حدود چاردهسالاستدر زندان گرفتاری
بمیرمگاهسر بهسجدهگاهیسر بهدیواری
فقط از پیکر تو سایهی تاری بهجا مانده
چقدراینروزهاوضعِتو زهراییستانگاری
تومیخواهیولیگویاتوانیدر وجودتنیست
اگر از صبح تا شب سر ز سجده برنمیداری
زِ دردِاستخوانخوابینمیآیدبهچشمآری
تو بااینساقپایخُرد؛معلوماست بیداری
بهزهراناسزامیگفتدشمن؛پیشِچشم تو
ازاینبدترچهتوهینی؟ازاینبدترچهآزاری؟
شهادت میدهد پیراهنت؛کهجایآبونان
تو خیلی تازیانه خوردهای هنگام افطاری
اگرچه روی پهلوی تو ردِّ چکمه جا مانده
تنترا هیچکس با ضربهی پا بر نگردانده…
محمدقاسمی