شعر شهادت حضرت عباس (ع)

مهریه ی مادر

برای لشکر دشمن شدی شراب ای آب
چرا به چشمِ حرم می‌شوی سراب ای آب ؟!

میان موجِ تو عکسی‌ست، از کویر و عطش
چقدر، تشنه کشیدی میان قاب ای آب

اگر چه مهریه‌ی مادرِ حسینی؛ آه
شدی حرام، بر اولاد بوتراب ای آب

در آرزوی نَمی از تو خشک شد؛ بی رحم !
برس به دادِ لبِ کودکِ رباب ای آب

شنیدی العطشِ اهلِ خیمه‌ی ما را
و باز هم نشدی از خجالت آب ای آب

بیا و شانه به شانه به خیمه‌ها برویم
اگر که رو بزنم می‌شوی مُجاب ای آب ؟!

شبیه کودکِ خود مشک، را بغل کردم
بیا و در دلِ گهواره‌ات بخواب ای آب

نمی‌رسیم به اصغر ؟؛ نه می‌رسیم آری
نُفوس بد نزنی !؛ دارم اضطراب ای آب

کسی ندیده که سقا بدون آب، شود
بنای آبرویم را نکن خراب ای آب

چرا نماندی و رفتی ؟ چرا بخار شدی ؟
سئوال‌های مرا می‌دهی ‌جواب ای آب ؟!

رضا قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا