مهمانی ماه رمضان
از نسیم سحری روح به جانم دادند
چشمی از خون جگر اشک فشانم دادند
تا شدم هم نفس محفل رندان سحر
لذت زمزمه و آه و فغانم دادند
باورم نیست که با این همه عصیان وقصور
ره به مهمانی ماه رمضانم دادند
بهترین وقت ملاقات خدایی است نماز
فیض دیدار به هنگام اذانم دادند
نام آقا نمک سفره ی افطار من است
کرم حضرت یار است که نانم دادند
هر چقدر دور شدم باز عطایم کردند
توبه بشکستم و هر بار زمانم دادند
ناسپاسی به سر نعمت حق باعث شد
که حواله به سرای دگرانم دادند
مانده بودم که کجا درد دل ابراز کنم
به کرم خانه ی ارباب مکانم دادند
به خدا آرزویی ندارم هیچ دیگر
حرم کرب و بلا را که نشانم دادند
دلم از روز ازل هست گرفتار حسین
به غلامی درش نام و نشانم دادند
در همان روز که هر کس ز کسی بگریزد
از تولای علی برگ امانم دادند
بخداوند قسم شور حسین می گیرم
روز محشر اگرم اذن بیانم دادند
احسان محسنی فر