شعر وروديه كربلا
نامه ها
اصحاب خیل نامه ها را میشمارند
از نامه ها پیداست آنها بی قرارند
وقتی قسم خوردند بر نام پیمبر
یعنی بیا مولا که جمله پای کارند
دیدار رویت گشته حرف جملگیشان
باید تو را اینها به روی سر گذارند
روی محمد.ص. بوده هر دم آرزوشان
در کوفه همچون اکبرت رعنا ندارند
گویند بر کوفه نیا تنها تو آقا
بر دخترت هم بازی اینجا بی شمارند
کوفه اگر خشک است شیر مادر طفل
برگریهٔ اطفال اینجا دایه دارند
درسرزمین آب , ساقی نیست لازم
چون مشک ها سیراب دست جویبارند
حامدآقایی