شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)شعر محرم و صفر

نبی بار دگر برخاسته

یک نـفـر بـرخاسـته
یک نفـر در هیبـت یک شـیر نَـر برخاسته
در دفاعِ از حُـسـین
تیـغ بُـرّانی به شـکل یک سِــپر برخاسته


قـبل احـلیٰ مِنْ عَسَل
نغمه ی شیرینی از کوهِ شکر برخاسته
در غـریبستان درد
قـبل قــومِ خـود , به یاری پـدر برخاسته
وقـت رزمش”یاعلی”
از دهـانِ بـاز شمــشیر دو سر برخاسته
از تماشایش مَلَک
با نـوایِ”هٰا عَلیْ , کیفَ بـشر”برخاسته
مصطفی و مرتضی ست
آمده خورشیدْ میدان , یا قمر برخاسته؟
آمـده خـیر البَشَـر
نالـه ی واویلتــایِ اهـلِ شَـر برخاستــه
از صفوفِ دشمنان
وقت رویارویی اش”أَیْنَ المَـفَر”برخاسته
تیغ هاشان شد غلاف
چون تصوّر شد , نبی بار دگر برخاسته
آتشی برپا شـده
از مـیان دشـت , بـویِ دردِسـر بـرخاسـته
وای وای از آن عمود
که به قصدِ بوسه بر این فرقِ سر برخاسته
نیزه ای در پهلویش
پیش پایِ شاه عطشان تا کمر برخاسته
میخَرد سُـلطانِ عـشق
هرکسی را در غمش آه از جگر برخاسته

محمّد قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا