شعر شهادت حضرت زهرا (س)
وای مادرم
او کز حیا خجالت هر مرد می کشید
پیش مغیره روی زمین درد می کشید
قنفذ رسید و فاطمه با بازوی کبود
چادر ز زیر چکمه نامرد می کشید
طوری لگد زد که به دیوار خانه هم …
طوری که روز و شب همه سردرد می کشید
فهمیده بود بازوی زهرا شکسته است
آن دست را گرفته و از قصد می کشید
در بین گریه های پر از درد فاطمه …
قنفذ مرا به کوچه به لبخند می کشید
علی رفیعی (حبیب)