شاید اگر او این همه هِقْ هِق نمی کرد
پای طـَبق پای سر تو دِق نمی کرد
شاید اگر عبّاس را یک لحظه می دید
آرام می شد دختر تو دق نمی کرد
شاید اگر آن روز جای زَجر در دشت
می دید علیِّ اکـبر تو دق نمی کرد
شاید اگر جای رباب وُ اشـکهایش
گـهواره بود وُ اصغر تو دق نمی کرد
شاید اگر این پاره گی ها را نمی دید
بر گـونه ها وُ حنجر تو دق نمی کرد
شاید اگر دست تو را می دید سالم
همراه با انگـشتر تو دق نمی کرد
شاید اگر روی لبت چوبی نمی خورد
این دختر بی معجر تو دق نمی گرد
شاید اگر جای سَنان وُ شمر می دید
بالا سر تو خواهـر تو دق نمی کرد
شاید اگر جای کتک این چند شب را
می ماند در زیر پـَر تو دق نمی کرد
حتماً عزیزی بود سهمـش نه کنیزی
بی ندبه خواندن کوثر تو دق نمی کرد
حسین ایمانی