شعر شهادت حضرت رقيه (س)
کبوتر بی بال و پر
بابا بیا کبوتر بی بال و پر شدم
بی آب و دانه مانده ام و مختصر شدم
تغییر طرح صورت من بی دلیل نیست
از بس شبــیه فاطمه بودم نظر شــدم
زانو بغل نمودن من ناز کردن اســت
از بوسه ی سکینه و تو باخبر شدم
دستی کشیده ای به سر و روی او ولی
من با سرت به روی سنان همسفر شدم
جان می کَنم, قدم بزنم می خورمزمین
بی دست و پا ز شدت درد کمر شدم
امشب بیا و دخترکت را قبول کُن
وقــتی برای قافــله ای درد سر شدم
حبیب نیازی
امیری حسینٌ و نعم الامیر
یک لقمه از این مائده خوردی؟ هرگز
من را به کس دگر سپردی؟ هرگز
با این همه سرمایه که خرجم کردی
از نوکر خود فایده بردی؟ هرگز
***
با کار غلط برای تو زحمت داشت
نقطه سر خط ، برای تو زحمت داشت
من معترفم همان کسی هستم که
تا بوده فقط برای تو زحمت داشت
(شاعرش را نمیشناسم)
سلام داداش گلم…
همچنان خاک پات هستم…
نماز روزه و عبادات قبول در گاه حق…
ممنون که قدم رو چشمم گذاشتی و مثل همیشه لطف داشتی بهم.
با یه حرف دل به روزم …
التماس دعای فرج
اللهم عجل لولیک الفرج