به چشمهای خیالی به روی پرچینی
نگاه کن که طلوعی دوباره می بینی
درست نیمه ماه خدا مبارک شد
شروع سلسله سائلان آیینی
چنان سروده حسن را خدای شاعرها…
چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی
عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات
فتاده آب دهانم زبس که شیرینی
بس است تا که ترا بین سفره بگذارد
خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی
علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند
به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند
نگاه کن که ملکها ز چشم زیبایت
برای نه فلک خود ستاره بردارند
به این جمال و جلالت سزد که نام تورا
حسن به عشق خداوند حسن بگذارند
طبیب هر دو جهانند آن کسانی که
به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند
توامدی و جمل شاهد است زلزله شد
هنوزهم تلفا تت به زیر آوارند
خوشا کسی که به زندان عشق دربند است
رها زبند هوا و پرنده مانند است
کسی که عاشق روی حسن شود لیلاست
جنون عشق حسن دانش خردمند است
به ذره گر برسد ذره ای ازالطافت
به زیر سایه ی تو آفتاب تابند است
چطور تو ز گدا پادشاه میسازی
چقدر دست کریمانه ات هنرمند است
گدای خانه تو میخرد فلک ها را
مگر که نرخ گداییِ از حسن چند است
کریم آنچه بیارد به دست , می بخشد
هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد
زپا فتادی اگر یاحسن بگو بنگر
چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد
به تشنگان برادر حسن دهد روزی
شراب ناب حسینی به مست می بخشد
قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین
هر آنکسی که حسینی شداست می بخشد
گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هر چه هست می بخشد…
موسی علیمرادی