شعر مناجات امام حسين (ع)

کوله بارم اشک

هستی ام اشک، کوله بارم اشک
حاصل عمر و روزگارم ، اشک

زائری خسته آمدم از راه
بیقرارم ، شود قرارم اشک

نوکری بیش نیستم ارباب
در رکاب تو گشته کارم اشک

نیست در این بساطِ من جز آه
گاه همراه آه دارم اشک

همه سرمایه ام همین اشک ست
که بیاید مگر بکارم اشک

توشه ای نیست تا کنم تقدیم
مگر از چشم اشکبارم اشک‌

هر قدم هر نفس میانه ی راه
بود هر لحظه غمگسارم اشک

تا رسیدم به صحن و ایوانت
شد تسلای حال زارم اشک

چشمم افتاد تا به سوی ضریح
سجده ها کرد بر نگارم اشک

چه نگاری ، نگار دلجویی
که به مدحش بسی نگارم، اشک

اشکم افتاد بر قدمهایت
گفت ارباب، خاکسارم، اشک

چشم شد ابر روضه های غمت
تا که در ماتمت ببارم اشک

ریزم آنقدر اشک در غمتان
تا که روشن کند مزارم اشک

ریزم آنقدر اشکِ ماتمتان
تا به آتش شود حصارم اشک

گر بپرسند روز حشر بگو
که چه داری، شود شعارم اشک

بی کفن ای ذبیح تشنه حسین
کشته ی تیغ و تیر و دشنه حسین

 جواد کریم زاده

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا