به جلوه ای بشِکن اقتدار کاهن را
بهم بریز از آغاز خود مدائن را
به نام نامی تو ساوه خشک شد دهنش
که دیده است به خال لبت، قرائن را
ستاره ای که درخشیدی از نگاه خدا…
حلول کن که ببینیم غیر ممکن را
برای آنکه قبولم کند خدا به صلات
قرار شد بفرستم برای تو صلوات
شد عرش، عرش! تو داری برو بیا بسکه
مُوحّدیم، تو گفتی خدا خدا بسکه
نیامده همه گفتیم لا شریکَ له
صدای پای تو پیچیده در حرا بسکه
بزرگ و کوچک بتها به سجده افتادند
زگریه ی سحرت ریخت ربّنا بسکه
تویی که حور و ملک شد اسیر و مدهوشت
ردای سبز نبوّت نشسته بر دوشت
به استناد همه آیه های جبرائیل
نریخت از دهنت غیر باده ی تهلیل
بخوان به دین تو ایمان بیاورند اکنون
هزار بار زبور و هزار بار انجیل
بخوان! بلال بگوید اذان، دمِ کعبه
بگو به ابرهه دیگر رسیده عام الفیل
از ابتدا شده فرق تو با همه معلوم
نشسته اند کنار تو چارده معصوم
کنار موی سیاهت سحر که چیزی نیست
ز معجزات تو شق القمر که چیزی نیست
به زیر پای شما ریخته سپاه ملک
به روی تاج سرت، چند پَر که چیزی نیست
بگو که منکرت اصلاً بیاورد دنیا
شبیه حضرت زهرا اگر که چیزی نیست
توئی که دست خدا را در آستین داری
محمدی و خدائی که آفرین داری
زکوثر تو دهد شاخه های طوبا بَر
نمی شود ز تو پیدا در این جهان بهتر
روایت تو ز معراج می کند اثبات
که در جمیع ذواتی به صورتی دیگر
علی مگر که نخوابیده است جای شما
پس امر کن بنشیند به جای تو حیدر
نشانده اند پس از تو جماعتی خودخواه
سه تا خلیفه به جای علی ولی الله
علی امام من است و به خویش می بالم
علی است روزی هر روز و رزق هر سالم
یتیم کوچه نشینِ حوالی نجفم
چه خوب! چونکه می آید خودش به دنبالم
مگر نگفته به حارث فَمَن یَمُت یَرَنی
خودم فدای علی میشوم که خوشحالم
بهشت، حُجره ای از وادی السّلام علی است
اگر که محترمم من به احترام علی است
شده بهشت به نام علی و عاشق ها
به دست آمده باهم دلِ موافق ها
رسانده خلق خدا را به عالم بالا
رسانده ظرف گدایی به دست لایق ها
حسینی ام، حسنی ام به فاطمه سوگند
چه باده ای به لبم ریخت قالَ صادق ها
هزار نقشه کشیدیم از رواق بقیع
به طاق عرش رسیدیم زیر طاق بقیع
رضا دین پرور