شعر وروديه محرم

هل من ناصر

چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند

هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند

بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند
در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند

نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک
بانگ “هل من ناصر” است این، کیست تا یاری کند؟

می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است
پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند

رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده
قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند

آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست
باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند

بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک
می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند

می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی
بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند

آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل
می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند

باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر
گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند

چشم کارش گریه در سوگ “حسین بن علی” است
کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند

 علی فردوسی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا