شعر محرم و صفر

بانوی عشق

وقتی طلوع می کنی از شانه ی علی
روشن شدست با نفست خانه ی علی
با آیه های روشن هر سجده ات شدی
زهراترین ستاره ی کاشانه ی علی

نان جو و کمی نمک و بوسه ای ز تو
این بود قوت غالب روزانه ی علی
زینب شدی که زینت دوش پدر شوی
زینب شدی و ساقی میخانه ی علی
مریم ترین قوم پیمبر, رسول صبر
بانوی عشق,حضرت جانانه ی علی

دستم بگیر تا که بیفتم به پای تو
بانو تمام ایل و تبارم فدای تو

بانو بخند تا که خدا مرحمت کند
رحمی به این گدای پر از ماتمت کند
ای راز استجابت آمین عرشیان
باید خدا شفیعه ی دو عالمت کند!!
با آنهمه حیا و وقار و سخا,تو را
یک نسخه ی زنانه ز شاه غمت کند
ای نسخه ی زنانه ی ارباب ما,خدا
ما را فدای چشم تر و پر نم ات کند
نام تو رازرویش گل های نرگس است
جاری شدی که حضرت حق زمزمت کند

جاری ترین ترنم بارانی دعا
دست گدایی من و این دامن شما

وقتی که جذبه ی جنم ات شعله میکشد
شهری به زیر هر قدم ات شعله میکشد
شهری که باتپش تپش خطبه های تو
با هرخروش بیش و کمت شعله میکشد
ای دختر علی,تویی اینگونه خطبه خوان
یامرتضی میان دمت شعله میکشد
عاشق شدیم وشاهدمان این دل کباب
عمریست دل زداغ غمت شعله میکشد
بانوی جود,ای پدر و مادرت کریم
همواره کوره ی کرم ات شعله میکشد

صاحب کرم تصدق علینا که نوکریم
گریان روضه های تو و داغ معجریم

بانوی لحظه های عجیب و غریب شهر
روی شما کجا نگه نا نجیب شهر!
با من بگو چگونه قدت استوار ماند
در بین طعنه های پلید و عجیب شهر
داد از دل تو و سر بازار کوفیان
داد از صدای هلهله های مهیب شهر!
در شام و کوفه زخم دلت را نمک زدند
این مردمان کینه ای پر فریب شهر
با صبر حیدرانه ی خود برده ای عزیز
از کف تمام صبر و قرار و شکیب شهر

قربان استقامت و صبر و حیای تو
چشم من و بهشت کف خاک پای تو

محمد کابلی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا