شعر گودال قتلگاه

یا مظلوم یا اباعبدالله

من نگفتم که شوی بی پر و بی بال نرو؟

زیر سُم ها شود عضو عضو ِ تو پامال نرو؟

تو اگر نیزه خوری میروی از حال نرو؟

به خدا گیر می افتی ته گودال نرو؟

دوره کردند تو را از روی زین افتادی

دیدم از دور چگونه به زمین افتادی 

گرگها زوزه کشان پیرهنت را بردند

جلوی چشم سکینه کفنت را بردند

عده ای نیزه رسیدند و تنت را بردند

با هم انگشت و عقیق یمنت را بردند 

گرچه بردند ولی جانِ تو پس میگیرم

به همین پیکر عریانِ تو پس میگیرم 

بغلت میکنم و شمر مرا میزندم

تا که خواهم بزنم بوسه مرا میزندم

کو علمدار بگوید که چرا میزندم؟

من چه کردم که مرا با کف پا میزندم؟

نکند میزندم تا که صدایت نکنم؟!

به خدا هرچه زند باز رهایت نکنم

هانی امیر فرجی

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا