دسته‌بندی نشده

غنچه ای بِشکُفت

غنچه ای بِشکُفت وجان هاتازه شد

کعبه در آدینه پُرآوازه شد

گشت پیدادرافق رنگین کمان

نور می پاشدخدا درآسمان

این ندا برخاست احمد آمده

شهر آذین کُن محمد آمده

جشنِ گل درماه آذرآمده

بویِ یک سیبِ معطّر آمده

ازنگاهش می وزد بویِ بهار

گونه اش ترکیبی ازسیب وانار

طاقتِ غارِحرا هم طاق شد

نام احمدآمدو مُشتاق شد

جشن میلادِ دوباغِ یاس شد

خنده برلب هایِ عام وخاص شد

پس بیاما هم چراغانی کنیم

صحنِ دل آذین و نورانی کنیم

چون که در تالارِ دل غوغاشده

شعرمن تقدیم بر زهرا(س)شده.

محمد بابایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا