شعر مدح و مناجات

یاعلی

در زمین بودی ولیکن آسِمان ها بیشتر
در مدار اختیارت کهکشان ها بیشتر
با تو بوده چرخشِ کُون و مکان ها بیشتر
جِلوه ات افتاده بر رویِ زبان ها بیشتر

کشتی نجات

شراب‌‌خیز کردم این دو چشمه‌ی حیات را
که موجِ اشک‌ها رساند، کشتی نجات را
نوشتم از حسین، کاغذم پرید و ابر شد
دوباره غرقِ اشک کرد، کاسه‌ی دوات را

یا عباس(ع)

دوباره از نجف گفتم نسیمِ صبحگاهی را
که پَر دادیم دلها را کبوترهایِ چاهی را

زیارت‌نامه شد شعرم همین که از علی گفتم
شرافت میدهد این نام کاغذهایِ کاهی را

دو چشمت ماه و خورشیدم، که از آن نور می ریزد
دو دستت کرده غوغایی، از آن انگور می‌ریزد

بنازم نام زیبایت، عسل ها می چکد از آن
که با نامت ز چشمانم شرابِ شور می‌ریزد

شادی‌ها

و باز افسوس فروردین نشد اسفندها باتو

بیا تا وا شود دلهای ما از بندها با تو

زمانش می‌رسد جایِ غم و اندوه‌ها داریم

فقط  لبخند‌ها  لبخندها  لبخندها با تو

آفاق

لامکان پر می زند در آسمانِ اولینت

عشق را کرده مسلمان جذبهٔ نور مبینت

قلعهٔ خیبر گواهی می دهد بر ادعایم

نیست در آفاق مستحکم تر از حصن حصینت

بنده

وقتی از یار جدائیم بلا می آید

مرگ فوراً به سراغ دل ما می آید

نیمه شب حال دلم، حال خوشی بود که نیست

تا گناه است مگر حال بکا می آید؟

عهد

گرچه من هستی خود از یار دارم بیشتر

عهد با بیگانه و اغیار دارم بیشتر

این چه بازاریست که یوسف زمن بیزار شد

جای قلب زار من آزار دارم بیشتر

باب الجواد

رجب را دوست دارم چون معاد است

قرار عاشقان، باب الجواداست

دری جز این حرم پیدا نکردم

همه جای حرم،باب المراد است

هیاهوی جهان

آیه آیه می کنم تفسیر قرآن خودم را

می نویسم در کنارت چشم حیران خودم را

کم نوشتم از نگاهت از نگاهت از نگاهت

می نویسم عاقبت ای عشق دیوان خودم را

ألعجل

خورده آقاجان گره بر کارِ عالم! ألعجل
عیدهایمان گرفته رنگِ ماتم! ألعجل

برنگشتی از سفر! تحویل شد امسال هم-
بی حضورت با دلی آکنده از غم! ألعجل

کرب و بلا

دست ما و عطای کرب و بلا
درد ما و دوای کرب و بلا

مینویسم نمیرسد هرگز
شأن مکه به پای کرب و بلا

دکمه بازگشت به بالا