این کوچه های شهر,غم را تازه میکرد
یاد همان روزی که اینجا مادر افتاد
یاد همان روزی که مادر زخم خورد و…
گوشواره اش چند تکه شد دور و بر افتاد
این کوچه های شهر,غم را تازه میکرد
یاد همان روزی که اینجا مادر افتاد
یاد همان روزی که مادر زخم خورد و…
گوشواره اش چند تکه شد دور و بر افتاد
مي برد از دل عالم غم تو غم ها را
مي خرد لطف تو از دم همه دم ها را
توبه ها را به تو دادند همان روز ازل
تا تو آدم بكني تك تكِ آدم ها را
راه خدا كه جز رهِ پيچ و خمش نبود
حيدر اگر نبود نبي پرچمش نبود
چون با خداي خويش علي همنشين شده
اين نان و اين نمك سر سفره كمش نبود
خدا سند زده دل را به نام مادرها
فتاده لیلی لیلا به دام مادرها
بهشت و عرش برین زیر پای مادرهاست
چگونه شرح دهم از مقام مادرها
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
اول از نور رخت آینه را حیران کن
هر چه خواهی پس از آن چهره ز ما پنهان کن
نتوانستم اگر بوسه به دستت بزنم
بلدم پات بیُفتم به من اطمینان کن
پنج تن با گل روی تو تماشایی شد
عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد
همه یکجور به فکرند که دورت باشند
سر جُنباندن گهواره چه دعوایی شد
بعد از تماس دست تو با دست یخ کردم
افتاد اشک گرم تو بر گونه ی سردم
خورشید تو حالا شده رنگین کمان تو
سرخم… کبودم… سبزم و نیلی ام و زردم
ما را اسير درد و غم خويشتن مكن
تنببه مان به فاصله انداختن مكن
من امدم به خيمه تو تا ببينمت
حال مرا چو حال اويس قرن مكن
ما را اسیر درد و غم خویشتن مکن
تنبیه مان به فاصله انداختن مکن
من آمدم به خیمه تو تا ببینمت
حال مرا چو حال اویس قرن مکن
اي كاش نامه ام را از يار مي نوشتم
در لحظه فراق از ديدار مي نوشتم
حالا كه با رقيه در راه اين دياري
اي كاش از خرابه از خار مي نوشتم
عمر چندين ساله ام اندازه يك دم گذشت
خوب شد عمرم ميان مجلس ماتم گذشت
ماه ها ما منتظر مانديم پاي ماه تو
چشم بر هم خورد ديديم اين محرم هم گذشت