شعر شهادت امام صادق (ع)

از سوز زهر

از سوز زهر آب شد از پای تا سرم
با اشک هم قدم شده ساعات آخرم
پا رو به سوی قبله و لب غرق خون شده
دیگر رمق نمانده به اعضای پیکر

آه ای بقیع باز کن آغوش خویش را
من آخرین کبوتر بی بال و بی پرم
بار سفر به دوش گرفتم مسافرم
دارد صدام می زند از دور مادرم
از غصه آه می کشم و ناله می زنم
یارب ببین زمانه چه آورده بر سرم
هم دست بسته در پی مرکب دویده ام
هم آتش آمده به حریم مطهرم
وقتی که دود خانه من را گرفته بود
دیدم فرار میکند از شعله دخترم

شاعر :؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا