شعر شهادت حضرت ام البنين (س)

آب آور حرم کجایی

ای صاحب علم کجایی؟
آب آور حرم کجایی؟
عصای پیری ام کجایی؟

خیلی دلم هواتُ کرده
هوای اون چشاتُ کرده

میگن که دستاتُ بریدن
معجر زینبُ کشیدن
اشکای زهرا رو ندیدن

به گریه چشمام ناگزیره
الهی مادرت بمیره

کی قدوبالاتُ نظر زد
نیزه به سینه ات بی خبر زد؟
به چشم تو تیر سه پر زد؟

بقیع با ناله هام شریکه
قبرت میگن خیلی کوچیکه

بعد تو محشری به پا شد
کربلا تازه کربلا شد
حرمله پاش به خیمه وا شد

مثل علی یه کوه دردی
میگن رو نیزه گریه کردی

بعد تو دل چاره شُ گم کرد
رقیه گوشواره شُ گم کرد
مادری گهواره شُ گم کرد

مثل خودت خونه خرابم
شرمنده ی رویِ ربابم

عطر خوش کوثرت اومد
رمق به چشم ترت اومد
فاطمه بالا سرت اومد

حسرتشُ به دل می ریزم
خوش به سعادت عزیزم

 وحید قاسمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا