شعر وفات حضرت ابوطالب (ع)

صبح سعادت

گرچه از فرزند‌بردی‌نورخلقت‌را به‌ارث
باز پیشش می گذاری چند خلعت را به ارث

در جهان اغلب پسرها می‌برند ارث از پدر
از پسر بردی تو اما درد غربت را به ارث

آه ایمان مجسم در دل شب های جهل
می گذارد سجده ات صبح سعادت را به ارث

همت‌ات در سختی شعب ابیطالب گذاشت
در میان دوستانت استقامت را به ارث

از دل خونت که پرپر زد میان شعب، برد
جعفر طیار تو شوق شهادت را به ارث

دیده ام دست نبی دست یدلله تو را
دست پیغمبر سپردی این امانت را به ارث

سیزده آئینه بعد از تو گواهی میدهند
میگذاری با علی تاج ولایت را به ارث

نسل در نسلت یکی ساقی یکی سقا شده
می گذاری نسلی از نسلی سقایت را به ارث

از شکوه قامت عباس تان پیداست که
برده اید از اول خلقت قیامت را به ارث

دست سقای ادب قنداق اصغر شاهدند
خاندانت برده اسباب شفاعت را به ارث

بوسه باران میکنم دست پدر را که گذاشت
نزد فرزندش در این خانه خدمت را به ارث

عشق من این است فرزندم بگوید یا حسین
از پدر بردیم ما هم شور هیات را به ارث

ابوالفضل عصمت پرست

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا