نشسته ام که بمیرم فقط به پای غمت
مرا فدایی این عشق کن فدای غمت
من آفریده شدم تا که آتشم بزنی
هزار مرتبه در بین روضه های غمت
دوباره فاطمه مهمان قتله گاه شماست
همیشه هر شب جمعه است در هوای غمت
دوباره پای علم آه می کشد زینب
محرم آمد و پیچید ربنای غمت
سپرده مادر من خرج روضه هات شوم
منم که نذری هر ساله ام برای غمت
بیا به مجلس ختم علی شب هشتم
دوباره دربه درم کرده جای جای غمت
فدای اکبر و قاسم فدای طفل رباب
بگو که روضه بخوانم من از کجای غمت
احمدشاکری