ستون عرش
ستون عرش به شوق تو استوار شده
و خاک زیر قدومت پر افتخار شده
غزل به پای تو احلی من العسل گشته
کلام، روی لبت صاحب اعتبار شده
تویی وقار رباب و قرار قلب حسین
تویی سکینه ی قلب پُر اضطرار شده
چقدر حیدر و زهرا و زینبی و رباب
چقدر نور خدا در تو بیشمار شده
خرد به پای تو افتاد و وام دار تو شد
اگر به مرکب فرزانگی سوار شده
چکیده ماه و ستاره ز چشم روشن تو
شب از تلالو نور تو نونوار شده
دویده ثانیه ها تا رسد به مقدم تو
زمان به شوق وجود تو رهسپار شده
شکفته در بغل تو گل از گل اصغر
و دامن تو ز لبخند او بهار شده
خوشا به حال سرایی که ساکنش هستی
که بودن تو برای پدر قرار شده
ببار آیه ی باران که خطبهی اشکت
بُرنده مثل دمِ تیغ ذوالفقار شده
به شوق اینکه به توصیف تو بپردازند
چقدر واژه میان غزل قطار شده
قسم به جمله ی مهْما شربتُمتْ بانو
که شعر از تو رسیده است و یادگار شده
منصوره محمدی مزینان