شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)
شکر خدا که اهل دعا لطف می کنند
فرقی نمی کند, همه جا, لطف می کنند
اینجا اگر یکی دو درم را طلب کنیم
پر می کنند کیسه ی ما, لطف می کنند
تنها بفکر آبروی سایل اند پس
بی منت و بدون صدا لطف می کنند
هرگز کسی ز درگهشان ناامید نیست
وقتی بجای نقره, طلا لطف می کنند
اینها که اهل تعلق نبوده اند
فرقی نمی کند که چه را لطف می کنند
ما ریزه خوار خوان کریمانه ی توییم
شکر خدا گدای در خانه ی توییم
ما از نگاه ساده ی تو مست می کنیم
با قطره ای ز باده ی تو مست می کنیم
عطر شراب پر شده در آسمان شهر
اندر مسیر جاده ی تو مست می کنیم
گرچه حرم به حکم حرامی, حرام شد
با گنبد نواده ی تو مست می کنیم
تقدیر ماست دست تو و خانواده ات
همواره با اراده ی تو مست می کنیم
میخانه بسته نیست اگر صاحبش تویی
تا با لب گشاده ی تو مست میکنیم
شکر خدا که باده ی بسیار می خوریم
افطار را ز لعل لب یار می خوریم
هرجا که عرصه تنگ شده اقدام کرده ای
فتنه گران طایفه را رام کرده ای
روز جمل تو یک تنه لشکر شدی و بعد
روز سپاه تفرقه را شام کرده ای
اصلا تخصص تو شکست نفاق هاست
با حرف نه, با عمل اعلام کرده ای
صلح ات کم از حماسه کربوبلا نداشت
با این حساب در عمل ایهام کرده ای
گویا خلیل هستی و داری تبر به دست
تا ضربه را حواله ی اصنام کرده ای
طوفان شده,قلب سپاه ریا زدی
از ناقه ی نفاق بپا کرده, پا زدی
خوی ات شبیه فاطمه روی ات چو مصطفی
اول پسر ز نسل بطولی و مرتضی
نامت گشایش همه ی مشکلات ماست
حاجات ما بنام حسن می شود روا
با این همه کرامت و دست خدایی ات
باید بگویم “اشهد ان الحسن…” تو را
از بخشش و عطای تو ما را همین بس است
یک رشته, نخ به ما بده از گوشه ی عبا
دولتسرای شیعه در خانه ی شماست
فیض عظیم در کف پیمانه ی شماست
تو برکت مضاعف ماه عبادتی
چارم نفر ز آل عبا و طهارتی
وصف تو نیست, کار ادیبان سخنوران
آنسو تر از حدود کلام و عبارتی
حاجت رواست هر که در خانه تو زد
تنهاترین تجسم لفظ کرامتی
اینجا که احتیاج به عرض نیاز نیست
سایل گرفته حاجت خود با اشارتی
از جور بی هنران غربتت فزوده شد
تنهایی و نه زایری و نه زیارتی
آخر برای قبر تو گنبد بنا کنیم
عالم به دست مرحمتت آشنا کنیم
قاسم احمدی