دستهبندی نشده
شعر مناجات با خدا
دل چون حرم و دفتر و دیوان حسین است
از روز ازل بر سر پیمان حسین است
زیبا سخن از عشق اگر آمده هر جا
نقشی است که سر لوحه ی دیوان حسین است
دلدادگی اهل سما, حور و ملائک
آیینه ای از چهره ی تابان حسین است
جبریل که قرآن به نبی کرده تلاوت
در کرببلا قاری قرآن حسین است
آشفتگی عشق نه سامان بپذیرد
تا صحبت گیسوی پریشان حسین است
وقتی سخن از وجه خدا آید و حُسنش
چشم دو جهان واله و حیران حسین است
تا اشک غم از دیده ی ماتم زده جاری است
قلب و دل ما یکسره مهمان حسین است
در اوج گرفتاری و در محشر و برزخ
دست همه ی خلق به دامان حسین است
هر چند شفاعت همه با حضرت زهراست
او منتظر گردش چشمان حسین است
در روز قیامت که همه گریه نمایند
شاد است هر آن دیده که گریان حسین است
محمد مبشری