شعر ولادت اهل بيت (ع)شعر ولادت پيامبر اكرم (ص)

منطق علم

آنگونه که به یُمن قدومت در این سرا

ساوه بدون آب و سماوه پرآب شد

این ساوه های چشم مرا هم سماوه کن

ناگفته این دعای دلم مستجاب شد


آن کس که هفت درب سما بسته شد بر او

ابلیس بود تا نشود محرم رموز

من را که آشنای شمایم , به دست خود

بالا ببر که تا بشوم همدم رموز

با مقدم تو بتکده ها زیر و رو شدند

یعنی که بت به پای شما سجده می کند

بی اختیار , پای قَدَر سست می شود

حتی به جبر , بر تو قضا سجده می کند

وقتی به پای تو سرِ کسریٰ شکسته شد

وقتی به دست تو دلِ ماهی دو نیم شد

دیگر حساب زخم زبان ها مشخص است

دیدند آیه آمد و شخصی عقیم شد

آن , تخت پادشاه که وارونه شد نبود

بخت خیال بود , مراد محال بود

ساده نبود این که زبان ها گرفته شد

نطق جهان به منطق علم تو لال بود

بعد از هزار سال غضب در بلاد فارس

با رحمت تو هیبت آتشکده شکست

شاید هم از فراق تو آنگونه می تپید

بعد از وصال تو تب هجران او نشست

هر چه که بود آتش ما چیز دیگری است

ما را برای سوختنت آفریده ای

این اشک را که بر رخ ما غلت می خورد

بهر حسین بی کفنت آفریده ای

 سید علی احمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا