شعر وروديه محرم
گریه کند برای تو
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار ، چشم
لطفاً زمان مرگ قدم رنجه کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار ، چشم
گفتند به وضوح نظر می کنی به ما
هرگاه می شود وسط روضه تار ، چشم
وقتی شنید زخم تنت بی شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی شمار ، چشم
می دید ذره ذره تنت را به هر کجا
در قتلگاه هر چه که می کرد کار ، چشم
زینب تمام راه نگاهش سوی تو بود
او برنداشت از توی نیزه سوار چشم
شهریار سنجری