شعر شهادت حضرت زهرا (س)
یا زهرا(س)
ندارد بی تو پایان اشک چشمان ترم انگار
گرفته با همه قوت غریبی در برم انگار
تو که رفتی دگر روز خوشی در زندگانی نیست
فرو رفته به مرداب محن پا تا سرم انگار
مراعات از برای بچه ها کردم اگر گفتم
خدا را شاکرم ، امروز قدری بهترم انگار
خجالت از تو دارم از امانت داری ام اما
پس از تو بیشتر شرمندهی پیغمبرم انگار
کشیدم آب غسلت را ز چاه دیدگان خویش
شب تدفین تو می رفت جان از پیکرم انگار
توان حتی به زانویم برای راه رفتن نیست
منی که فاتح احزاب و بدر و خیبرم انگار
ببین بعد از تو درد دل فقط با چاه می گویم
که می شیند فقط چاهی به پای منبرم انگار
خلاصه غصهی هجر تو دارد می کشد من را
تو در خاکی و من شد خاک بر روی سرم انگار
عرفان ابوالحسنی