آثارِ صد زخم عمیقی روی پر داشت
مثل همیشه باز هم درد کمر داشت
این بار دردش از مرور خاطراتیاست
که تا کنون از کربلا روی جگر داشت
زخـم مرورِ خاطراتش باز, وا شد
انگار مثل مادرش دردی بـه سر داشت
هر شب نه خوابی داشت, نه آب و غذایی
هرشب به روی چهرهاش اشک بصر داشت
انـگار امشب از همـه شبها جُـدا بود
از رفتنش سوی برادر هم خبر داشت
امشب به پایان میرسد بیخوابیِ او
حتماً به روی دوشِ خود بار سفر داشت
در صحنِ خانه در میانِ جا نمازش
تا لحظهی آخر به در دائم نظر داشت
رضا باقریان