شعر شهادت امام حسن (ع)

آقای باکرامت ها

چکید اشک دو چشمم به روی عکس بقیع

دوباره حال و هوای زیارتی دارم

به این گدای شکسته هنوز امیدی هست

دلم خوش است شه با کرامتی دارم

فرشته های خدانوحه خوان این غربت

به گوش می رسد امشب صدای مادر تو

برای حُسن ختام دو ماه سینه زنی

نشسته حضرت جبریل پای بستر تو 

برای عرض عیادت رسیده ام آقا

سلام حضرت آقای با کرامت ها

تو از تصور من هم شکسته تر هستی

چه ساده می شکند در مدینه حرمت ها

سلام لنگر هفت آسمان٬امام خدا

پس از علی تو بر این شهر سرد تابیدی

چهل بهار پس از کوچه زندگی کردی

تو داغ مادر قامت خمیده را دیدی 

تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی

میان کوچه کسی هتک حرمتی بکند

به مادر که خداوند کوثرش خوانده

کسی لگد بزند یا جسارتی بکند 

به قصد خانه از این کوچه ها گذر کردید

ولی چه حیف که مادر به مقصدت نرسید

چو دستهای بزرگش به قصد سیلی رفت

“پریدی از سر جایت ولی قدت نرسید” 

زروی پوشیه زد تازه اینچنین شده است

چه خوب شد که تو آنجا مراقبش بودی

چو برق از سر مادر پرید و می افتاد

چه خوب مثل عصایی مراقبش بودی 

برای دفع بلا “و ان یکاد…” می خواندی

و ذکر مادر تو ذکر سوره ی یاسین

به روی خاک نشسته ولش نمی کردند

صدا زدی که نزن بار شیشه دارد این 

هنوز لحظه ی رفتن میان کوچه ی تنگ

تو با تمام تصاویر دردسر داری

نگاه کردم و دیدم نوشته یا زهرا(س)

به روی لخته ی خونی که از جگر داری

عبدالحسین مخلص آبادی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

‫3 دیدگاه ها

  1. دوست عزیز احتمالا باید متوجه شده باشید که اشتباه چاپی بوده…
    درستش اینه دوست عزیز:

    به مادری که خداوند کوثزش خوانده….

    "ی" جا افتاده…التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا