شعر وروديه محرم
آقای من
می برد از دل عالم غم تو غم ها را
می خرد لطف تو از دم همه دم ها را
توبه ها را به تو دادند همان روز ازل
تا تو آدم بکنی تک تکِ آدم ها را
قطره اشک مرا هم قد دریا کردی
مگر اینکه تو زیادش بکنی کم ها را
گوشه چشم تو و گوشه چشم خشکم
یک نگاهی بکن این چشمه زمزم ها را
باز نزدیک محرم شد و مادر آورد
وسط خانه ما بقچه پرچم ها را
آه از آن روز که ما خفته به زیر خاکیم
که نباشیم و نبینیم محرم ها را
یاسین قاسمی