شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

آمدم جبران کنم

آمدم جبران کنم

آمدم دیرآمدم اما به هر حال آمدم
دل شکسته دل پریش و بی پر و بال آمدم

آمدم جبران کنم اما نمیدانم چطور
بس گنهکارم خدا آشفته احوال آمدم

دور از تو ,من شکستم زیر بار معصیت
من الف رفتم ز درگاهت ولی دال آمدم

با گره بر زلف تو وا میشود این بخت من
شب به شب در زلف تو دنبال اقبال آمدم

فرصت گفتن ندادی زود بخشیدی مرا
هاج واج از مهربانی ات خدا لال آمدم

روزی اشک محرم فاطمیه دست توست
یک شبِ دنبال کسب رزق یک سال آمدم

دانه ای را دام کن تا که گرفتارش شوم
درپی مهدی پی آن خط آن خال آمدم

قتلگاهم را خدا در روضه امشب جور کن
که برای روضه شمشیر و گودال آمدم

موسی علیمرادی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا