أین الرَّجبیُّون
از عرش ندا آمده أین الرَّجبیُّون
پیغام خدا آمده أین الرَّجبیُّون
شفّافیِّ آئینه ی این سینه خدائیست
مصراع به مصراع من اینبار رضائیست
اِیوان ِ طلا در نظرم آمده مَردم
جَلدم به هوای کَرم و دانه ی گندم
اینبار قلم دست شما حضرت سلطان
دل مال تو هرجا که دلت خواست بگردان
لبخند لبت دلخوشیِّ عرش معلّاست
دُردانه ی تو نور دل حیدر و زهراست
یکدانه گل خانه ی تو اصل وجود است
از نسل رئوف آمده و معدن جود است
بخشیدنش از جنس خداوند و پیمبر
روح و بدنش قالبی از حیدر و کوثر
صبر و کرمش خاطره ی جنگ جمل گفت
گهواره نشین حیِّ علی خیر العمل گفت
در هر نفسش کرب و بلایی شده تفسیر
با نام عمو روی لبش آمده تکبیر
سجّاد ه ی سجّاد گرفتار صدایش
یادآور باقر شده آثار و ندایش
در نطق و بلاغت همه ی قدرت عاشق
در صدق و صفا صفحه ای از صورت صادق
خشمش شده در بند یل ِ طاقت و کظمش
خشنودیِّ حق حاصلی از طاعت و عزمش
تحکیم حکیم و وصیِّ والیِّ طوس است
تفسیر خدا گل پسر شمس ِ شموس است
از نسل جوادت رسد امِّید به موعود
با عدل خدا فتنه شود یکسره نابود
از واژه ی ارشاد و هدایت به زکاوت
از فصل غریبیِّ زکی تا به تلاوت
قرآن خدا قاریِّ قرآن مجید است
قربان لبی که دم نابش ” وَ نُرید” است
منجیِّ غم کرب وبلا تا خود کوفه ست
تیغ دودم حیدریَّش مزد سقیفَه ست
امروز نیازی به گداییِّ درش نیست!!!
سیصد نفر و سیزدهی با پسرش نیست!!!
تنها شده فرزند تو در حلقه ی یاران
زهراست که هر جمعه شود ندبه ی باران
هر زمزمه ی فاطمیُّون و رجبیُّون
گوید که بیا یوسف پنهان دل ِ خون
ما دلشدگان دلخوش دیدار تو هستیم
ما مشتریّان سر ِ بازار تو هستیم
حسین ایمانی