طعنه ی خلق مرا سخت اذیت کرده
بارها آینه از سنگ شکایت کرده
به گدایی که در این کوچه محبّت نچشید
چه کسی غیر تو اِنقَدر محبت کرده
بهترین کیفیت سجده ی ما”سوختن” است
هرکسی سوخت,بگو خوب عبادت کرده
حکم دادند در این شهر به دیوانگی ام
شهر بی عشق,مرا زود قضاوت کرده
آنقدر گریه برای تو مرا بالا برد
هرکسی بال مرا دید,حسادت کرده
“نام تو نان شب ماست اباعبدالله”
نان ما از قِبَل نام تو برکت کرده
روز محشر نبری نام مرا از یادت
مادرت گفته مرا نیز شفاعت کرده
پدرم آب نخورده است مگر که پس از آن
به لب تشنه ی تو عرض ارادت کرده
ته گودال نگاهت به حرم دوخته بود
پیش چشم تو کسی قصد جسارت کرده
ته گودال به پیراهن تو رحم نشد…
هرکسی هرچه دلش خواسته,غارت کرده
بردیا محمدی